سرویس دین و دعوت پایگاه‌ اطلاع‌رسانی اصلاح


1- معنای پلورالیسم:
2- انواع پلورالیسم
3- خاستگاه و بنیانگذاران پلورالیسم
4- پیشینه‌ی پلورالیسم: (درجهان، در ایران)
5- قرائت‌های مختلف و عرصه‌های متنوع پلورالیسم
1/5- پلورالیسم بر مبنای هستی‌‌شناسی (وضعیت موجود)
2/5- پلورالیسم بر مبنای معرفت‌‌شناسی
6- نقد و نظرمعنا و تعریف پلورالیسم Pluralism
1- در لغت: تکثر و تعدد –جمع Plural
دارا بودن بیش از یک در آمد و یا منصب Pluralism
در کلیسا –شرک فلسفی
2- در اصطلاح: معنای شایع و رایج این اصطلاح، تکثر و تعدادیان حق است. یعنی حقیقت در دین خاصی خلاصه نشده است؛ بلکه تمامی ادیان الهی و حتی غیر الهی، دارای بهره‌‌ای از حقیقت هستند.

انواع پلورالیسم:
1- پلورالیسم دینی (برون دینی، درون دینی)
2- پلورالیسم سیاسی: تعدد احزاب
3- پلورالیسم فرهنگی: چند گونگی فرهنگی

* * *
نمی‌توان برای پلورالیسم یک تعریف جامع و مانع ذکر کرد اما معنای مهم و مصطلع آن، همان پلورالیسم دینی است.
پیشینه‌ی پلورالیسم:
این اصطلاح را، اولین بار، لوته در سال 1841، وارد حوزه‌ی مباحث فلسفی کرد.
در سال 1854،پاپ اظهار نظر کرد که: هر چند کلیسای کاتولیک یگانه سفینه‌ی نجات است اما با این حال کسانیکه دین حقیقی را نشناسد، نزد خداوند گناهکار نیستند.
در سال 1963، دومین شورای واتیکان گام دیگری را در پذیرش و حقانیت سایر ادیان از جمله اسلام، برداشت یکی از مندیان و نظریه‌ پردازان اصلی پلورالیسم، جان‌هیک است که حقانیت و سعادت را به تمامی ادیان و حتی اندیشه‌های بشری، گسترش و تصمیم داد.

در جهان اسلام
از اولین کسانیکه در عالم اسلامی مقدمات پلورالیسم را مطرح کرده است، می‌توان به امام غزالی اشاره کرد. او دغدغه‌ی رستگاری پیروان سایر ادیان و مذاهب را داشت و در کتاب المنذ من الضلال، اختلاف خلق را در ادیان و مذاهب به بحث می‌گذارد و در کتاب: فیصل التفرقه، بین الاسلام و الزندقه، اکثریت پیروان سایر ادیان را (مثلاً مسیحیت) مشمول رحمت الهی و معذور می‌داند و حدیث نبوی «امت من به هفتاد و دو فرقه تبدیل می‌شوند و همه در آتشند الا یکی از آن‌ها» را چنین توجیه می‌کند: (کتاب فیصل التفرقه صفحه‌ی 23- 24)
الناجیه کسانی هستند که بلا واسطه و بدون نیاز به شفاعت به رضایت الهی دست یافته‌اند و الهالکه کسانی هستند که واقعاً دیگران از آن‌ها نومید شده‌اند که این دو دسته قلیل و اندکند و اکثریت را کسانی تشکیل می‌دهند که بین این دو سر طیف هستند که بالاخره وارد بهشت می‌شوند.
از دیگر بیشتازان در جهان اسلام می‌توان به اخوان الصفا و محی‌الدین عربی اشاره کرد.

* قبل از انقلاب در ایران
- کیوان قزوینی و انتشار کتابچه‌ای به نام «تأسیس کانون یکتا پرستی جهان» در سال 1341 که در آن چنین آمده است: اگر پیروان هر یک از مذاهب این طور فکر کنند که فقط خودشان رستگارند، چنین طرز تفکری، با روح عدالت خداوندی منطبق نخواهد بود.
- در سال 1342، کتاب «مذهب در شرق و غرب» نوشته‌ی رادها کریشنان، در راستای تعقیب همین هدف، ترجمه شد.
- در مقابله با این تفکرات، مرحومان: مطهری، بازرگان و طباطبائی مباحثی را مطرح و منتشر کرده‌اند.

* بعد از انقلاب:
دکتر سروش با مقاله‌ی صراط‌های مستقیم در مجله‌ی کیان این مبحث را مجدداً زنده کرد.
مبادی و خاستگاه‌های پلورالیسم
1- خاستگاه معرفت‌‌شناسی
2- خاستگاه عقیدتی و دینی
3- تحولات اجتماعی و تاریخی
1) معرفت‌‌شناسی
مبنای فلسفی این دیدگاه به موضع کانت در فرق نهادن بین لومن (واقعیت و پدیده) و فنومن (عمل و پدیدار) بر می‌گردد.
کانت می‌گوید: با بوسیله‌ی عقل و تجربه به سراغ اشیاء آنگونه که هستند (نومن) می‌رویم و آن‌ها را بنا به درک خود در می‌یابیم و در نتیجه «دنیای شناخته شده» یا فتومن بدست می‌آید و چون فهم‌ها و معرفت‌ها متکثر و مختلف هستند، انسان‌ها در مواجه با یک حقیقت واحد، به برداشت‌های مختلف و متفاوت می‌رسند.
دین هم یک حقیقت واحد است و روح همه‌ی ادیان یکی است ولی بر آداب‌های ما و معرفت‌های ما، آن‌ها را متفاوت کرده است پس همه‌ی ادیان یک حقیقت‌اند و نباید گفت یکی بر دیگری ارجحیت دارد.
2) خاستگاه دینی و عقیدتی
وجود دین‌های متعدد در واقعیت موجود و اینکه هیچکس دین خود را برای دیگر ادیان (مگر به ندرت) رها نمی‌کند و همه هم ادعای نجات و سعادت را بوسیله‌ی دین خویش دارند. نسبیت گرایی در شناخت همین امر باعث شده است که عده‌ای بگویند: واقعاً دین واحد و مشخصی وجود ندارد بلکه ادیان داریم و همه‌ی آن‌ها هم حقیقتی را با خود حمل می‌کند و به قول دکتر عبدالکریم دکتر سروش «به جای آنکه جهان را واجد یک خطر است و صدها خط کج و شکسته ببینیم، باید آن‌ها را مجموعه‌ای از خطوط راست دید که تقاطع‌ها، توازی و تطابق‌هایی با هم پیدا می‌کنند. [کیان شماره‌ی 36 مقاله‌ی صراط‌های مستقیم]

3) تحولات اجتماعی و تاریخی
1- جنگ‌های بی‌حاصل و بی‌نتیجه‌ی بین طرفداران و پیروان ادیان مختلف در قرون گذشته.
2- بازگشت مجدد و ظهور هرچه بیشتر دین و مذهب به صحنه‌ی اجتماع و پدیده‌ی بازگشت به دین از سوی اکثریت قریب به ارتفاع پیروان ادیان که گاهاً به شیوه‌ی افراطی و بنیادگرایی هم بوده است.
3- پدیده‌ی جهانی شدن و کوچک شدن مقیاس‌ها و حتی از بین رفتن مرزهای فکری و زمینی و رواح فرهنگ برتر و یا تبلیغ برای آن‌ها
* پلورالیسم در برابر بنیادگرایی افراطی مطرح گردیده است و برای ایجاد روحیه‌ی تساهل و مدارا در میان افراد شد و مخصوصاً پیروان ادیان مختلف ارائه شده است.

4) عرصه‌ها و قرائت‌های مختلف از پلورالیسم
الف) پلورالیسم در عرصه‌ی واقعیت و قرائت‌های مبتنی بر «هستی‌‌شناسی» در این عرصه، قرائت هایی مورد تحلیل و کنکاش قرار می‌گیرند که تکثر و تعدد را وصف واقعیت و وضعیت موجود قرار داده، از این منظر به تکثر ادیان می‌نگردد و گزینه‌هایی که مطرح می‌شوند از این قرارند:
1- ادیان موجود و فعلی، واقعاً متکثر هستند.
2- ادیان متکثر فعلی، هم حق‌اند یعنی دین حق نداریم- ادیان حق
3- غیر از ادیان، مکاتب بشری هم، زی حقند.
4- از میان ادیان متکثر فعلی، فقط یکی (اسلام یا مسیحیت و یا ...) کامل و بر حق است و بقیه ناقص و باطل طرفداران این نظریه بر گوهر ادیان تأکید می‌کنند و می‌گویند: همه‌ی ادیان دارای روح تعبد هستند. لذا نباید زیاد به ظاهر آن‌ها (شریعت) توجه کرده آنچه مهم است احکام نیست، بلکه روح و معنای آن است که می‌تواند اشکال.

5) پلورالیسم در بعد معرفت‌‌شناسی
1- موافقان این قرائت از پلورالیسم، به وحدت حقیقیت و دین اذعال کرده می‌گویند: ما در مواجه با حقیقت واحدی به نام دین، برداشت‌ها و درک‌های گوناگونی داریم و خاستگاه این اختلاف، به محدودیت فهم و درک بشری برمی‌گردد.
یعنی: هیچکس نمی‌تواند فهم و شناخت خود را از دین، کاملاً مطابق با واقعیت قلمداد کند.
دکتر سروش می‌گوید:
سخن در اصل ادیان الهی نیست که عین حقند. سخن در فهم آدمیان و مذاهب مختلف دینی است که همیشه مخلوطی از حق و باطلند. سرّ این ناخالصی هم، بشری بودن این است. وقتی باران دین نازل می‌شود و بر خاک افهام بشری می‌بارد، ذهن آلود می‌شود (اعتقادی به عصمت انبیاء در دریافت و ابلاغ وحی ندارد)
1- تکثر دینی به علت تکثر منظر و چشم‌انداز
- این نگرش، اختلاف برداشت‌ها و دیدگاه‌ها از حقیقت‌ها ادیان را نه معلول ذهن انسانی، که معلول تعدد «منظر و چشم انداز» خود پیامبران، می‌داند.
یعنی حقیقت ادیان یکی است اما پیامبران الهی که هر کدام آئین خاصی را عرضه داشته‌اند، هر کدام، از نظرگاه و موضع خاصی به این حقیقت واحد نگریسته‌اند و چون قابلیت‌ها و توانمندی‌های متفاوتی داشته‌اند، دریافت‌ها و عرضه‌های گوناگونی نیز از آن را در قالب‌ها و آئین‌های مختلفی ارائه کرده‌اند.
2- تکثر مجلی و تجربه
همان طوری که خداوند کتاب طبیعت و آفرینش را متنوع و گوناگون آفریده است، کتاب هدایت و تشریع را نیز متفاوت و گوناگون تقریر کرده است.
دکتر سروش می‌گوید:
سرّ اختلاف ادیان فقط شرایط اجتماعی یا تحریف شدن دینی و در آمدن دینی دیگر به جای آن نبوده است بلکه تجلی‌های گوناگون خداوند در عالم، هم‌چنان که طبیعت را متنوع کرده، شریعت را هم متنوع کرده است.

6) نقد و نظر
الف) نقد
1/الف: نقد درونی
یعنی نقد ما مسلمانان بر اساس آموزه‌های دینی خودمان: به صراحت و به روشنی در صدها آیه و هزاران حدیث و روایت، نسخ ادیان پیشین و پایان مأموریت تاریخی آن‌ها و شروع دوره‌ای جدید و همیشگی برای رسالت و رهبری پیامبری جدید و دینی تازه اعلام شده است. کسی که کمترین آگاهی از کتاب و سنت داشته باشد این تردید را به خود راه نمی‌دهد که احتمال دارد سایر ادیان نیز بر حق باشند. اصلاً بدون ایمان به خاتمیت و اکملیت دین اسلام، ایمانی وجود نخواهد داشت. قرآن، پیروان ادیان پیشین را به علت تحریف و دستبرد در تعالیم و مفاهیم و متون دینی خودشان و یا انحراف از شاهراه و یگانه راه عبودیت (توحید) سرزنش و تهدید به عقاب و موأخذه می‌کند. انحرافات فکری آنان را گوشنود می‌نماید و مسلمانان را به عدم پیروی از عقاید آنان و یا اختلاط افکار و اندیشه‌هایشان با تعالیم آسمانی خود بر خود می‌دارد.
در هیچ آیه و حدیث صحیحی هم نه تنها مسلمانان برای جنگ و عداوت با پیروان سایر ادیان تشویق و ترغیب نشده‌اند، بلکه اهل کتاب را به گفتگو و تعاون و همکاری در مشترکات دینی و انسانی فراخوانده است.
هیچ مسلمانی مجاز نیست محکمه‌ی تفتیش عقاید و تحمیل باورها را راه بیندازد و به معتقدات حتی مشرکین و بت پرستان نیز اهانت نموده و آن‌ها را مجبور به پیروی از خود کند چه برسد به اهل کتاب و پیروان پیامبران پیشین.
رسیدگی به حساب کفار، مشرکین و منحرفین از توحید و حقیقت معبودیت را خداوند ذوالجلال به خودش و آن هم فقط در آخرت محول کرده است. ما مکلف به دعوت و تبلیغ هستیم و نه اجبار و تحمیل.
* از همه‌ی این‌ها مهمتر، قرآن مصون ماندن قرآن از تحریف و امانت داری پیامبر و شایستگی آن حضرت را برای این امر مهم تضمین و اعلام نموده است، نگران دهن آلود شدن آن نیستیم و هیچ شکی هم نداریم.
2/الف: نقد بیرونی
1/2/الف: اگر طرفدران تکثر و پلورالیسم این حق را به ما می‌دهند که به این خود باور داشته باشیم، یکی از تعالیم بسیار مهم، اساسی و اصولی این دین، اعتقاد به تحریف تعالیم سایر ادیان و اکملیت دین اسلام است و بدون این باورها، دین ما کامل نخواهد بود و ایمان به بخشی از تعالیم قرآن و عدم ایمان به بخش دیگر، عین بی‌ایمانی است و در نتیجه پارادوکی ایجاد می‌شود و به این شکل باور داشته باشیم به حقانیت چیزی که بر اساس باورهایم آن را رد کرده بودم!!!
2/2/الف: گوهر و حقیقت ادیان یکی است و مخالفت ما با این مورد نیست. بلکه سخن اینجاست که چگونه باید به این گوهر و حقیقت نزدیک شد؟ بدون وساطت انبیاء قابل قبول نیست، ادیان و تکثر ادیان معنی ندارد و اگر قابل قبول است چگونه امکان دارد از راه‌های کاملاً متضاد و متفاوت به جایی واحد رسید. یعنی آیا امکان دارد دو چیزی که در جهت عکس و مخالف هم حرکت می‌کنند به هم برسند؟
3/2/الف: ایراد و اشکال ما مسلمانان به سایر ادیان و پیروان آن‌‌ها، به وضعیت فعلی و متون در دسترس آن‌هاست و نه به گوهر دین تا جایی که ایمان ما کامل نیست مگر در صورتیکه به کل پیامبران پیش و تعالیم تحریف نشده‌ی آن‌ها ایمان بیاوریم:کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ)بقره/285 (
4/2/الف: پلورالیست‌ها نیز قبول دارند که گوهر دین یکی است ولی معارف دینی و با معرفت دینی مختلفند و ناخالص. آیا اگر معرفت بشری و دینی ناخالص باشد خود دین هم ناخالص خواهد شد؟ یعنی معرفت دینی با خود دین نباید غلط شود.
* از همه مهمتر پلورالیست‌ها، از ناخالص بودن معارف دینی خودشان حکم به ناخالص بودن دین ما می‌دهند. ویا ناخالص بودن معارف اسلامی و یا نزاع بین فرق اسلامی را دلیل بر ناخالص بودن خود دین می‌دانند در حالی که این اختلاف برداشت‌ها از نظر قرآن و سنت طبیعی و مقبول است و این نزاع و درگیری‌ها مطرود و مکروه و غیر قابل قبول است.
5/2/الف: هیچ‌گاه از بحث و نقد و تحلیل یک چیز و یا به زیر سؤال بردن آن، نمی‌توان این حکم را استخراج کرد که باید آن را نابود کرد و از بین برد یعنی به قول خود دکتر سروش، از هست، باید، بر نمی‌خیزد!!
6/2/الف: اگر قبول کنیم که هر کدام از ادیان دارای حقی هستند و حق کامل و تمام عیار نزد هیچ دینی نیست، ما در هر صورت، ناچار به پذیرش دینی هستیم که بیشترین درصد حقیقت را با خود و کمترین ناخالصی را داشته باشند و با مقایسه‌ی همه‌ی ادیان علوم امت که این حالت و امتیاز را فقط اسلام دارد.

دیدگاه ما در این باره:
1- ما تکثر و تعدد درون دینی را می‌پذیریم و وجود مذاهب فقهی متنوع و متکثر مؤید این مطلب است و بر اساس این اجتهادات فقهی، تکثر سیاسی را نیز در چارچوب‌های معین قبول داریم.
2- تکثر و پلورالیسم بیرون دینی را به معنای بر حق بودن تمامی ادیان و ناخالص بودن آن‌ها قبول نداریم.
3- به دلیل ناخالص بودن سایر ادیان، متعرض آن‌ها نمی‌شویم بلکه آنان را به گفتگو و تعاون فرا می‌خوانیم.
4- قضاوت درباره‌ی بهشتی و جهنمی بودن سایرین و نجات و عدم نجات آن‌ها را به خدا واگذار می‌کنیم و در عین این که خود را بر حق می‌دانیم و آنان را ناحق و ناخالص، خود را ملزم به مدارا و تساهل با آن‌ها می‌دانیم. زیرا تساهل و مدارا وقتی معنا دارد خودمان را ذی‌حق بدانیم در غیر این صورت چیزی جز قناعت فقیر نخواهد بود.
5- برداشت خود و سایر مسلمانان را عین دین نمی‌دانیم.